مهدويت وبررسي نشان هاي ظهور
پي بردم به راز هاي نهفته جهان در گسترش اديان دروغين و.....
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 9:18 :: نويسنده : حميد احمدي بررسى تاريخى دوران غيبت، فرازهايى از حيات پر فراز ونشيب تشيع را آشكار مى سازد حياتى كه به ويژه در بعد علمى وفرهنگى از جايگاه ومنزلتى خاص در حيطه تاريخ اسلام برخوردار است.
دوران غيبت صغرى به واسطه شرايط اجتماعى خاص پديد آمده، از موقعيت ويژه اى برخوردار بوداوضاع فرهنگى جامعه شيعى نيز تحت تأثير اين موقعيت قرارگرفت و بر اساس عناصر تعيين كننده آن، دستخوش تحولاتى شد. تحولاتى بنيادين كه اسامى فعاليت هاى علمى گسترده اى را برنامه ريزى كرد و دركمتر از يك قرن به اوج شكوفايى خود رسيد وسير پيشرفت آن تا به زمان حال با روندى گاه تند وشتابان وگاه كند و آهسته ادامه يافته است و اينك ما از دستاوردهاى ارزنده آن بهره مند هستيم. در سال 260هـ امام حسن عسكرى (ع) پس از دوران كوتاه شش ساله امامت در سن 27 سالگى رحلت كرد وتنها فرزند اوكه پنج سال از عمرش مى گذشت از جانب خداى متعال وبا نص آن حضرت به امامت منصوب گرديد اما به دلايلى امام دوازدهم(ع)از همان زمان از ديدگان پنهان شد ودوران غيبت حضرتش پس از پنج سال حضور در ايام حيات پدرش، كه تنها عده اى از خواص شيعيان موفق به ديدار وى شدند، آغازگرديد. غيبت صغرى كه در سال 260ق آغازشد وپس از 69 سال در سال 329ق با درگذشت چهارمين و آخرين نائب خاص امام )ع (پايان يافت، در واقع مقدمه و آغازى براى غيبت طولانى بود، تا شرايط پذيرش موقعيت جديد براى مردمان فراهم گردد وشيعيان آمادگى درك دورانى را داشته باشند كه در آن از حضور امام معصوم به طور مستقيم بى بهره اند. درك اين موقعيت جديد مستلزم عبور از يك مرحله واسط بود كه فراهم كننده شرايط و آمادگى مذكور باشد اين مرحله ميانى كه با روندى تدريجى از اوايل قرن سوم هجرى ودر واقع پس از شهادت امام رضا)ع(آغاز شده بود با حركتى رو به تزايد به تدريج تا نيمه اين قرن ادامه يافت. در واقع اين حركت به طور غير مستقيم از زمانى آغاز شدكه هارون الرشيد، خليفه عباسى شرايط دشوارى را بر امام هفتم، موسى بن جعفر)ع( تحميل كرد و آن حضرت را به شدَت تحت مراقبت قرار داد وسال ها در زندان هاى بغداد محبوس كرد. گر چه پس از آن، در زمان حيات امام رضا (ع)آن سختگيرى و فشارها به حداقل خود رسيد، ولى در آغاز قرن سوم هجرى شرايط به گونه اى ديگر تغيير يافت معتصم خليفه جانشين مأمون، امام جواد(ع) را شديداً تحت نظر قرار داد ووى را به بغداد مركز حكومت احضاركرد ودر نهايت در سال 320ق امام را مسموم نموده وبه شهادت رسانيد. شهر سامرا كه در واقع پا دگان نظامى بود و معتصم آن را تأسيس كرد، پس از او محل حبس وتبعيدگا ه امام هادى وامام عسگرى شد. متوكل خليفه سفاك عباسى كه از وجود امام در مدينه بيمناك بود ايشان را به شهر سامرا آورده وتحت الحفظ نگاه داشت. در طى اين دوران روابط مستقيم شيعيان با امامان به حداقل خود رسيد. آنان در واقع امكان دسترسى به امام (ع)را نداشتند، مگر به طور مخفيانه واز طريق مكاتبه ويا با كمك خدمتكاران ايشان، يا در قالب فروشندگان دوره گرد يا عابران رهگذر يا... وضعيت مذكور به تدريخ و به طور غير مستقيم، اين آمادگى را در مردم پديد مى آورد كه در زمان عدم حضور ويا عدم دسترسى مستقيم به امام چه بايدكرد؟ از طرفى امامان(ع)نيز در چنين شرايطى، ملا کهاي راهيابى ومصادر مراجعه شيعيان را مشخص مى كردند . نظام وكالت كه از ديرباز وجود داشت در اين زمان هر چه بيشترگسترش يافت. ائمه (ع)وكيلانى از جانب خود در شهرها و بلاد مختلف تعيين مى كردند كه محل رجوع مردم و روابط آن ها با ايشان بودند. شيعيان در شهرهاى دور ونزديك با اين وكيلان ارتباط يافته، مسايل خود را مى پرسيدند، نيازهاى خود را بيان مى كردند ووجوهات شرعى را به آن ها مى پرداختند تا آن ها را به ائمه (ع)ردكنند. اين نظام وكالت در واقع مرحله ابتدايى نظام نيابتى بود كه در دوران غيبت صغرى شكل گرفت. با اين حال با آغاز دوران غيبت صغرى، وضعيت به گونه اى خاص تغيير يافت با وجود اين كه اولين نائب خاص امام )ع) مدت ها قبل از طرف امام عسكرى (ع)به شيعيان معرفى شده بود، ولى حيرت و سردرگمى فراوانى شيعيان را فراگرفت. راه ارتباط با امام (ع)منحصر به نائب خاص حضرت گرديد وحتى وكيلان امام (ع)نيز قادر به دسترسى به امام نبودند اگر چه امكان ديدار با امام به طوركلى منتفى نبود وچه بساكسانى به ديدار حضرت نايل مى شدند. در واقع غيبت صغرى براى فراهم شدن شرايط لازم جهت درك دوران غيبت كبرى امرى ضرورى بود چرا كه در طى آن مردم مى آموختند كه مصدر رجوع آن ها در آمور دينى، فقيهان وعالمان دينى هستند كه مورد نياز ومراجعه مردم اند وعلماى شيعه نيز به ضرورت اين نكته پى بردند كه مصادر ومراجع علمى كه مورد نياز ومراجعه مردم هستند، بايستى به گونه اى متقن وثابت در دسترس مردم قرارگيرند. مسأله غيبت امرى نبود كه به تازگى مطرح شده باشد، بلكه در سخنان معصومين (ع) بارها به آن اشاره شده بود ومردم كمابيش با آن آشنا بودند. در رواياتى كه از نبى اكرم (ص) نقل شده بود، حضرت ضمن بيان خصوصيات امام مهدى (ع) به مسأله غيبت حضرتش نيز اشاره كرده بود. در يكى از اين روايات پيامبر(ص)چنين فرمود: مهدى از فرزندان من است نام او نام من وكنيه اوكنيه من است وشبيه ترين مردم به من از حيث آفرينش وخلق وخوى است. او غيبت ودوران حيرتى دارد كه مردمان در آن به گمراهى مى افتند، سپس همانند شهاب تندرو مى آيد وزمين را از عدل و داد پر مى كند، همان طوركه از ظلم وجور پر شده باشد. (1) ائمه(ع) نيز درگفتار خود به مسأله غيبت امام مهدى (ع) و سختى ها و نابسامانى هاى آن دوران اشاره كرده اند و از تك تك ايشان رواياتى به اين مضامين نقل شده است . اساساً مسأله غيبت درگفتار معصومين (ع) به عنوان يك سنت الهى مطرح شده كه در ميان انبياى پيشين واوصياى آن ها معمول بوده است. بنا به روايات، صالح پيامبر در سن پيرى از ميان قومش غايب شد وغيبت او مدتى به طول انجاميد، به طورى كه چون به ميان قومش بازگشت وى را نشناختند موسى (ع)نيز مدتى غايب بود ودر طى اين مدت بنى اسرائيل در حيرت وسرگردانى ورنج بسيار به سر مى بردند، تا بار ديگر موسى به نزد آن ها بازگشت. چنين غيبت هايى درباره حضرت يونس يوسف وبرخى ديگر از پيامبران ذكر شده است بنابراين مسأله غيبت به مانند سنت جاريه اى تلقى شده است كه درباره امام مهدى )ع (در امت خاتم الانبياء نيز مصداق پيدا مى كند. طرح مسأله غيبت از همان دهه هاى اول تاريخ اسلام چنان شايع ومعمول شده بود كه بسيارى از فرقه هايى كه از تشيع منشعب مى شدند، به گونه اى به مسأله غيبت معتقد مى گرديدند. كيسانيه اولين فرقه اى كه از شيعه جدا شدند قائل به امامت محمد حنفيه ومعتقد بودند كه وى از ميان آن ها غايب شده و دركوه رضوى مخفى گرديده و روزى ظهور خواهدكرد. ابومسلميه همين عقيده را درباره ابومسلم داشتند به طوركلى هر يك از فرقه هاى شيعى كه در امامت يكى از ائمه(ع) توقف كردند و مسير خود را از تشيع اثنى عشرى جدا كردند، به نوعى غيبت درباره امام خود معتقد شدند. اين امر حاكى از آن است كه مسأله غيبت امام مهدى (ع) كاملاً در بين مسلمانان وشيعيان شناخته شده وشايع بوده است آن چه اين مطلب را تأييد وتاكيد مى كند تأليف وتصنيف كتاب هايى در موضوع غيبت، پيش از آغاز غيبت صغرى و در زمان حضورائمه است (2) 2. نشريه موعود، شماره 27 ص 42. صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |